گیتاگیتا، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 24 روز سن داره

گیتاجون

گرفتار امتحاناتم

سلام گیتای من دخترم به شدت درگیر امتحاناتم خیلی عصبی ام. این ترم واقعا باید خدا رحم کنه!!! شما هم که اساسی اعصاب نداری و خواسته هات رو با جیغ بنفش به سمع همه میرسونی!!! خلاصه که همه چی دست به دست هم میده که من این ترم اوضاع درسی خوبی نداشته باشم... بابا فردا میخواد بره ماموریت البته زودی برمیگرده. چون من فردا امتحان دارم شما حدودا یکی دوساعتی با مامان گیتی تنهایی. خداکنه مامانمو اذیت نکنی. این خودش یه استرس بزرگه واسم... دخترم از لباسات می فهمم بزرگتر شدی ماشالله. با بقیه هم مهربونتر... هر روز با بابا ناقوس کلی بازی میکنی و من خیلی لذت میبرم... چون بابام یه خورده افسرده شده با دیدنت شاد میشه خدا رو شکر... مرخصی زایمان هم اف...
27 دی 1393

روز بعد از واکسن 4 ماهگی

گیتای من فرشته نازم سلام امروز یک روز از تزریق واکسن چهار مااهگیت میگذره شاپرک من دیروز تا ساعت 7 شب حالت خیلی خوب بود انگار نه انگار که واکسنی در کار بوده!! اما این اوضاع دووم چندانی نداشت!! تبت شروع شد. بی قرار شدی هر نیم ساعتی که میخوابیدی سریع میپریدی... ما هم بهت سر ساعت قطره استامینفن میدادیم... امروزم یکم بی قراری که طبیعیه .2 روزه بیرون نرفتی و دلت گردش میخواد ایشالله فردا با هم میریم خونه مامان گیتی جون. عزیزم امیدوارم زود زود بهتر بشی و خندون باشی خیلی دوستت دارم ...
19 دی 1393

واکسن چهار ماهگی گیتایی

سلام دختر کوچولوی شیطونم عزیزم امروز مهمون داشتیم. دوستای نانازت که خیلی هم مهربونن با مامانا و مامان بزرگاشون آمده بودن خونمون و کلی خوب بود... میشناسیشون که!!!     بابایی حدود ساعت 12 آمد دنبالت که ببردت واکسن بزنه!! البته من ترجیح میدادم باشه شنبه... چون مهمون داشتم نتونستم همراهتون بیام و شما پدری و دخملی تنها تنها رفتین!!! اینطور که باباجون میگه زیاد اذیت نکردی! وزنت با لباسات 6700 و قدت هم 66 سانتی متر! در کل نرمال بوده خداروشکر. امیدوارم همیشه سلامت باشی. اینم جای واکسن گیتا کوچولوی مامان     دسته گل نرگسی که بابایی امروز به مناسبت واکسنت خریده و ازت دلجویی کرده!!! ...
18 دی 1393

چیزی نمونده 4 ماه از زمینی شدنت بگذره

سلام گیتا جونی چیزی نمونده 4 ماهت تموم بشه و. خدا رو شاکرم که هر روزشاهد بزرگ شدنت هستم خودمونیم خدارو شکر خوش اخلاق تر شدی!! آخه خانوم تر شدی دیگه گردنتو بلند میکنی     غذاتو به موقع می خوری     عاشق شنا و آب بازی هستی!!! مجبور شدیم بخاطر ورجه وورجه های زیادت از حوض توپت استفاده کنیم چون هم کم ارتفاعه هم اطرافش نرمه که خدای نکرده صدمه نبینی   قربون لبخند رضایتمندانت برم!! عافیت باشه نفسم     از هواپیما سواری با بابایی به شدت لذت میبری!! به قول مهدی: گیتا ایرلاین!!!     از صدای موسیقی های آروم خوشت میاد و بخاطر گوش...
14 دی 1393

هفت سال گذشت...

میوه ی زندگیم سلام امروز 7 دی ماه 93 هفتمین سال از روز عقدکنون من و مهدی میگذره... اتفاقای زیادی افتاده، خوشی ها و ناخوشی ها هم زیاد بوده اما خدا رو شکر که هنوز با همیم و خدا رو خیلی شکر که امسال یک فرشته کوچولو هم زیر پر و بالمون داریم... یه فرشته از جنس امید و عشق... امروز اولین اسباب بازیتم خریدیم!!( البته اولین اسباب بازی که خودتم حضور داشتی) از همون اسباب بازی فروشی که من سالها پیش وقتی هنوز کوچولو بودم هروقت از جلوش رد میشدم دست مامان گیتی رو به طرفش میکشیدم. فروشندشم هنوز همون آقای زمان ما بود که البته پیرتر شده بودن!!! اسباب بازی فروشی الهام ...یاد روزهای بیخیالی کودکی بخیر. امیدوارم قدر کودکیتو بدونی و کودکی کنی...  ...
7 دی 1393

آخرین روز پاییز

سلام عزیز دل مامان دیروز آخرین روز پاییز مصادف بود با وفات پیامبر (ص) و شهادت امام حسن مجتبی(,) من و بابایی هم تصمیم گرفته بودیم واسه سلامتی خانوادمون و رفع گرفتاری ها و شادی روح دایی عزیزت شوله زرد بپزیم . امیدوارم خدا قبول کنه.    قبل از اینکه زعفرون بریزیم واسه شما کنار گذاشتم و شما هم خوردی و راضی بودی... اونجا بود که معنی ((انگشتامو از بس خوشمزه بود خوردم!!)) رو فهمیدم!! آخه همراه قاشق دستتم میخوردی!         وقتی شوله زردا آماده شد !!     شب یلدا بود و من اصلا حال خوشی نداشتم. جای خالی داداشم به شدت حس میشد... یه مراسم روضه هم بعد از ...
1 دی 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به گیتاجون می باشد